صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۳۴: ز بوی باده گلرنگ می پرد رنگم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بوی باده گلرنگ می پرد رنگم ز برق شیشه می آب می شود سنگم چرا دلیر نباشد غنیم در جنگم که تا به شیشه رسد آب می شود سنگم به آب گوهر من غوطه می خورد خورشید پیاله از جگر لعل می زند رنگم غبار حادثه در عین سرمه ساییهاست نفس چگونه کشد بلبل خوش آهنگم گلم ولی جگر شیر داده اند مرا ز آفتاب تجلی نمی پرد رنگم به یک دو جرعه دیگر خراب می گردم به یک دو موجه دیگر به بحر یکرنگم نوای من دل عشاق را به جوش آرد به گوش مردم بیدرد خارج آهنگم چنان ز سردی عالم فسرده دل شده ام که زخم تیشه شرر بر نیارد از سنگم چه شد که سینه موری نمی توانم خست که در خراش دل خویش آهنین چنگم شکسته پایی من شوق را ز پا انداخت گره به کار فلاخن فتاد از سنگم چو تار چنگ دل خویش را گداخته ام که آمده است سر زلف فکر در چنگم مگر فلاخن توفیق دست من گیرد که پا شکسته چو سنگ نشان فرسنگم تو کز سپهر برون رفته ای به خویش ببال که من به زیر فلک سبزه ته سنگم اگر چه تلخ جبینم چو نیشکر صائب شکر به تنگ فتاده است در دل تنگم صائب تبریزی