صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۱۳: به جرم این که متاع هنر بود بارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جرم این که متاع هنر بود بارم یکی ز گرد کسادی خوران بازارم گهر شود به نهانخانه صدف پنهان ز غیرت گهر آبدار گفتارم چه عرض گوهر خوش آب و رنگ خویش دهم که مرده خون به رگ رغبت خریدارم مگر فلک ز شفق دست در حنا دارد که عقده ای نگشاید ز رشته کارم من بلند نوا را درین چمن مپسند که غنچه باشد در زیر بال منقارم نرفته است ز دل بر زبان دروغ مرا کجی گذار ندارد به راست بازارم بده به دست من اکسیر رنگ را ساقی که همچو برگ خزان دیده است رخسارم غرض زدوری چون من نگاهبانی چیست به گرد گلشنت انگار خار دیوارم چگونه جان برم از جور آسمان صائب اگر نه لطف ظفرخان شود هوادارم صائب تبریزی