صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۸۰: ما لب خشک قناعت لب نان می دانیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما لب خشک قناعت لب نان می دانیم دست شستن ز طمع آب روان می دانیم دل نبندیم به اسباب سبکسیر جهان بادپیمایی اوراق خزان می دانیم در تماشاگه این معرکه طفل قریب هر که پوشد نظر، از دیده و ران می دانیم چیده ایم از دو جهان دامن الفت چون سرو هر که از ما گذرد آب روان می دانیم بهر برداشتن از خاک مذلت ما را هر که قد راست کند تیر و سنان می دانیم فکر در عالم حیرانی ما محرم نیست خامشی را ز پریشان سخنان می دانیم چه فتاده است برآییم چو یوسف از چاه ما که خود را به زر قلب گران می دانیم حسن از پرده محال است که آید بیرون روی چون آینه را به آینه دان می دانیم هر که سنگ ره ما گرمروان می گردد در بیابان طلب، سنگ فسان می دانیم سنگ اگر بر سر دیوانه ما می بارد صائب از بیخبری رطل گران می دانیم صائب تبریزی