صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۵۹: تا لبش کرد چو طوطی به سخن تلقینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا لبش کرد چو طوطی به سخن تلقینم شد قفس چوب نبات از سخن شیرینم موج دریای حوادث رگ خواب است مرا بس که کوه غم او کرد گران تمکینم طاقت جلوه او نیست مرا، می ترسم که به فردوس برد دیده کوته بینم حیف و صد حیف که در سینه بی حاصل من نیست آهی که بساط دو جهان برچینم تخته مشق تماشای جهان گردیدم من که می خواستم از خویش جدا بنشینم بحر از پنجه مرجان نپذیرد آرام چند برسینه نهی دست پی تسکینم؟ منم آن آهوی مشکین که سویدای زمین نافه مشک شده است از نفس مشکینم چه امیدست شود شمع مزارم صائب؟ آن که یک بار نیامد به سر بالینم صائب تبریزی