صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۴۷: من نه آنم که چو گلچین در گلزار زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نه آنم که چو گلچین در گلزار زنم دست در دامن معشوق خس و خار زنم مدت آمدن و رفتن ایام بهار آنقدر نیست که گل بر سر دستار زنم من که آزار به ارباب هوس نپسندم گل چرا بر قفس مرغ گرفتار زنم؟ هدف چشم بد و نیک شدن دشوارست به از آن نیست که آیینه به زنگار زنم دل تسبیح ز بی قیدی من سوراخ است دست چون در کمر رشته زنار زنم؟ بی توقف به ته خاک رود چون قارون من به این درد اگر تکیه به کهسار زنم به خموشی بگذارید دل زار مرا خون علم گردد اگر زخمه برا ین تار زنم می روم صائب ازین عالم افسرده برون نان خود چند چو خورشید به دیوار زنم؟ صائب تبریزی