صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۱۵: اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم عاقبت در پی آن شاهسوار افتادم کشش بحر مرا جانب خود باز کشید گر چه چون موج ز دریا به کنار افتادم شد به یک چشم زدن خرج عدم خرده من تا جدا ز آتش سوزان چو شرار افتادم شد مگر قطره من بیخبر از شکر وصول؟ که ز دریا به کف ابر بهار افتادم ز آهن و سنگ چه سختی که نیامد پیشم در دل سوخته ای تا چو شرار افتادم فتح بابی که مرا شد ز گلستان این بود که ز خمیازه گلها به خمار افتادم من که یک عمر به خود راه نبردم صائب به چه امید به اندیشه یار افتادم؟ صائب تبریزی