صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۱۴: بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم پای من بر سر گنج است چو دیوار یتیم دست خود بوسه زند هر که کند آبادم سفر بیخودیم پا به رکاب است، کجاست باد دستی که به یک جرعه کند امدادم؟ کار من در گره از پرهنری افتاده است دارد از جوهر خود مو قلم فولادم باد یارب ز سعادت همه روزش نوروز هر که در عید نیاید به مبارکبادم! ناله مرغ گرفتار اثرها دارد خواهد افتاد به دام دگران صیادم خانه آینه را تنگ کند بر شیرین بیستونی که مصور شود از فرهادم منهم آن گوهر شهوار که از غلطانی از کنار صدف چرخ به خاک افتادم شب آبستن امید شد آن روز عقیم که من از مادر سنگین دل دوران زادم به چه امید دهم دامن فریاد از دست؟ من که فریاد رسی نیست به جز فریادم نیست آن مصرع برجسته خدنگش صائب که اگر بال برآرد، برود از یادم صائب تبریزی