صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۰۲: به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام به همین رشته ز دریای گهر ساخته ام زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف من که زان یار گرامی به خبر ساخته ام چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟ دهنی تلخ به امید ثمر ساخته ام شعله عشق محال است به من پردازد جگر سوخته را دام شرر ساخته ام دل سودایی من روشن از آن است که من همچو شمع از تن خود زاد سفر ساخته ام نیست ممکن که دری بر رخ من نگشاید این کلیدی که من از آه سحر ساخته ایم خاکساری ز شکایت دهنم دوخته است نقش پایم که به هر راهگذر ساخته ام ناامید از شب اندوه مباشید که من بارها از نفس سوخته پر ساخته ام زهر اگر در قدحم همنفسان ریخته اند به سبکدستی تسلیم شکر ساخته ام منم آن لاله که از نعمت الوان جهان با دل سوخته و خون جگر ساخته ام منم آن موج سبکسیر که از بیخبری هر نفس دام تماشای دگر ساخته ام موی بر پیکر من حلقه زنار شده است دست خود تا به میان تو کمر ساخته ام زان ربایند ز هم جوهریانم صائب که به یک قطره ز دریا چو گهر ساخته ام صائب تبریزی