صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۹۶: گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم نمی دانم ترا ای یار هر جایی کجا جویم ز شوخی هر نفس در عالم دیگر کنی جولان ترا با بی پرو بالی من حیران کجا جویم؟ ندارم همچنان یک جا قرار از بیقراریها اگر چه در حقیقت حاضری هر جا ترا جویم اگر چه از رگ گردن تویی نزدیکتر با من ترا هر لحظه از جایی من سر در هوا جویم ز محراب اجابت می شود مقبول طاعتها نجویم گر ترا ای قبله عالم که را جویم؟ ز بیم شور چشمان افکنم تیری به تاریکی اگر عمر ابد چون خضر از آب بقا جویم شفا چون آیه رحمت شود از آسمان نازل من مجنون علاج خویش از دارالشفا جویم نمی سازد دو دل بسیاری آیینه عارف را تویی منظور از آیینه رویان هر که را جویم اثر از گرم رفتاران درین عالم نمی ماند چه از پروانه در دریای آتش نقش پا جویم؟ کلید خانه زاد از پره دارد قفل دلتنگی گشاد دل چرا چون غنچه از باد صبا جویم؟ سیه دل خون مردم را به جای آب می نوشد دل خون گشته خود را جه از زلف دو تا جویم؟ اگر چه نور ایمان در فرنگستان نمی باشد از آن چشم سیه دل من نگاه آشنا می جویم هما از سایه ام کسب سعادت می کند صائب نه بی مغزم که دولت از پر و بال هما جویم صائب تبریزی