صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۸۳: قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم غبارآلود شد آیینه چشم جهانبینم ز غفلت در بهشت بیخودی بودم، ندانستم که دارد تلخی تعبیر در پی خواب شیرینم زمین پست فطرت کیست تا نخجیر من گردد که گردون سینه کبک است پیش چنگ شاهینم ز سوز عشق هر مو برتنم شمع می سوزد نه مجنونم که چشم شیر باشد شمع بالینم مرا تهدید فردا می دهد واعظ، نمی داند که من امروز در دوزخ ز چشم عاقبت بینم نظر واکرده ام در وحشت آباد پریشانی بنات النعش آید در نظر چون عقد پروینم به کردار بد و افعال زشت من مبین صائب همینم بس که از مدحتگران آل یاسینم صائب تبریزی