صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۵۶: ز جام بیخودی چون لاله مست از خاک بر خیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز جام بیخودی چون لاله مست از خاک بر خیزم ز مهد غنچه چون گل با دل صد چاک بر خیزم نه سروم کز رعونت سبزه را در زیر پامانم چمن از خاک برخیزد چو من از خاک برخیزم مرا هر شمع چو پروانه از جا در نمی آرد مگر از جا به ذوق شعله ادراک برخیزم مرا زافسردگی در تنگنای سنگ مردن به که چون آتش به امداد خس و خاشاک برخیزم چو شبنم کرده ام گردآوری خود را درین گلشن به اندک جذبه ای از هستی خود پاک برخیزم مرا با خاکساریهاست پیوندی درین گلشن که می پیچم به خود تا از زمین چون تاک برخیزم شلاین تر ز خون ناحقم در هر چه آویزم نه گردم کز بر افشاندن از آن فتراک برخیزم نخوابیده است با کین کسی هرگز دل صافم ز بستر چون دعا از سینه های پاک برخیزم دل بی غم زمین شوره باشد تخم پاکم را بسامان همچو آه از سینه غمناک برخیزم نه زنگم کز گرانجانی به خاطرها گران باشم سبک چون عکس از آیینه ادراک برخیزم من آن ابرم که در چشم گهرها آب نگذارم ز هر بحری که با این دیده نمناک برخیزم ز رشک بیقراران سوختم کو آتشین رویی که من هم چون سپند از جای خود چالاک برخیزم مرا از گوشه خلوت مخوان در مجلس عشرت چه افتاده است بنشینم خجل غمناک برخیزم مرا چون سبزه زیر سنگ دارد آسمان صائب شوم سر وی اگر از سایه افلاک برخیزم صائب تبریزی