صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۴۴: غبار خط یارم توتیا در آستین دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غبار خط یارم توتیا در آستین دارم به دامن نور بینایی جلا در آستین دارم نیند این بسته چشمان لایق تشریف پیراهن و گر نه بوی یوسف چون صبا در آستین دارم به ظاهر در نظرها چون قلم گر خشک می آیم چو افتد کار بر سر گریه ها در آستین دارم مرا بی همدمی مهر لب و بند زبان گشته وگرنه همچو نی فریادها در آستین دارم به اوراق پر و بالم ز غفلت سرسری مگذر که من از سایه دولت چون هما در آستین دارم مدار از من دریغ ای ابر رحمت گوهر خود را که من چون تاک صد دست دعا در آستین دارم هزاران چشم در دنبال دارد هرپر کاهی و گرنه جذبه ها چون کهربا در آستین دارم ز بس چون غنچه گل زین جهان تنگ دلگیرم مرا هر کس که چیند خونبها در آستین دارم به خون گل مزن دست ای چمن پیرا به دامانم که جوی خون از آن گلگون قبا در آستین دارم مکن در راه من چاه حسد، ای خصم کوته بین که من از راستی چندین عصا در آستین دارم بیفشان برگ از خود گر نوا زین باغ می خواهی که من چون نی ز بی برگی نوا در آستین دارم حضور دل مرا چون غنچه در تنگی بود صائب وگرنه خنده های دلگشا در آستین دارم صائب تبریزی