صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۳۳: هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم سر زلف سخن بی چشم زخم امروز من دارم سراپا جوهرم چون تیشه در شیرین زبانیها عجب نبود سر پرخاش اگر با کوهکن دارم عجب نبود شود گر تنگ شکر پرده گوشم که من در خانه خود طوطی شکرشکن دارم ز دل آرام می جویم، بخند ای یأس بر رویم که چشم سازگاری من ز خار پیرهن دارم مرا چون حلقه در بیرون در تا چند بگذاری لب حرف آفرینی در خور آن انجمن دارم نشاط غربت از دل کی برد حب وطن بیرون به تخت مصرم اما جای در بیت الحزن دارم بخند ای آفتاب از شهرت از پیشانی بختم که من از شام غربت روی در صبح وطن دارم سر کلک گهربار به هر صیدی فرو ناید من این مشکین خدنگ از بهر آهوی ختن دارم عقیق خاتم شاهم، یمن زندان بود بر من دل غربت پرستم، جنگ با حب الوطن دارم مگر امروز مهر از مشرق مغرب برون آمد که با خورشید رویی جای در یک پیرهن دارم مگر از ابر ظلمت کوکب بختم برون آمد که امشب کرم شب تابی در آغوش لگن دارم لباس لفظ را من تار و پود تازگی دادم ز فکر تازه حق بسیار بر اهل سخن دارم ز خاک پاک تبریزست صائب مولد پاکم از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم صائب تبریزی