صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۷۱: چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم خیز تا از چرخ نیلی خیمه بالاتر زنیم از بساط خاک برچینیم بزم عیش را با مسیحا در سپهر چارمین ساغر زنیم بزم گل بازی فرو چینیم در گلزار قدس ثابت و سیار را چون گل به یکدیگر زنیم در بساط آفرینش هر چه درد و داغ هست دسته بندیم و به رغبت همچو گل برسر زنیم راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست چون قدح تنها به قلب باده احمر زنیم خار و خاشاک وجود خویش را چون گردبار جمع سازیم و زبرق آه آتش در زنیم نیست پروای سیاهی برق عالمسوز را یکقلم آتش به کلک و کاغذ و دفتر زنیم گرد هستی را فرو شوییم از رخسار روح در دل تیغ شهادت غوطه چون جوهر زنیم بستر از خون بالش از شمشیر مردان کرده اند چون زنان پیر تا کی تکیه بر بستر زنیم بیقراری بادبان کشتی وامانده است موج گردیم و بر این دریا بی لنگر زنیم مجمر گردون ندارد عرصه جولان ما سر برون چون شعله بیباک ازین مجمر زنیم نه دماغ انجمن نه برگ خلوت مانده است عالم دیگر بجوییم و در دیگر زنیم این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی تا کی از هجران او ما دستها بر سر زنیم صائب تبریزی