صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۶۹: ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم محرم آیینه خورشید از پاس دمیم از گرانقدری درین دریا گره گردیده ایم ورنه چون آب گهر ما فارغ از بیش و کمیم سروآزادیم بر ما بی بریها بار نیست با کمال تنگدستی تازه روی و خرمیم خواهد افتادن به فکر ما سلیمان زمان گر به دست دیو نفس افتاده همچون خاتمیم در دل سنگین او داریم راهی چون شرار گر به ظاهر در حریم وصل او نامحرمیم دست افسون است برگ ما و بار دل ثمر ما درین بستانسرا گویا که نخل ماتمیم پرده برداریم اگر از داغ عالمسوز عشق خاکدان آفرینش را سواد اعظمیم سعی در طی کردن طومار شهرت می کنیم ورنه ما در باد دستی پیش پیش حاتمیم مدتی آدم گل از نظاره فردوس چید ای بهشت عاشقان آخر نه ما هم آدمیم چشم ما پوشیده گردیده است از شرم حضور ورنه با گل در ته یک پیرهن چون شبنمیم دم زدن کفرست در جایی که عیسی ناطق است حق به دست ماست گر خاموش همچون مریمیم برنمی آید ز ابر آن آفتاب بی زوال ورنه ما آماده فانی شدن چون شبنمیم در ته یک پیرهن چون بوی گل با برگ گل هم زیکدیگر جدا افتاده و هم با همیم بی زبانی مخزن اسرار را باشد کلید ما به مهر خامشی مستغنی از جام جمیم روزی فرزند گردد هر چه می کارد پدر ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم چشم بد باشد به قدر نقش چون افتد زیاد ما ز چشم شور مردم ایمن از نقش کمیم عقده ها داریم در دل صائب از بی حاصلی گر چه از آزادگی سرو ریاض عالمیم صائب تبریزی