صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۴۱: ما وفاداری به اسباب جهان نسپرده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما وفاداری به اسباب جهان نسپرده ایم لنگر تمکین به این ریگ روان نسپرده ایم از ورق گردانی باد خزان آسوده ایم دل به رنگ و بوی باغ و بوستان نسپرده ایم از شتاب عمر ما را نیست بر خاطر غبار ایستادن ما به این آب روان نسپرده ایم از عزیزی شاد و از خواری مکدر نیستیم امتیازی ما به ابنای زمان نسپرده ایم قفل ما چون غنچه دارد از درون خود کلید ما گشاد دل به دست دیگران نسپرده ایم می کشد از خانه ما را جذبه طفلان برون از جنون زوری به خود ما چون کمان نسپرده ایم خودنمایی شیوه ما نیست چون نادیدگان جوهر دل را به شمشیر زبان نسپرده ایم با بزرگی از زمین صد پله ایم افتاده تر شوکت و شانی به خود چون آسمان نسپرده ایم هرچه از دولت به آگاهی سرآید نعمت است هوشیاری ما به این رطل گران نسپرده ایم بر لباس عاریت چون بخیه چسبیدن خطاست ما به دولت دل چو این نودولتان نسپرده ایم گر به سیم قلب می گیرند ما را مفت ماست نقد انصافی به اهل کاروان نسپرده ایم قانعیم از سرو و بید این چمن با سایه ای ما برومندی به این بی حاصلان نسپرده ایم با جنون ساده دل بوده است صائب کار ما اختیار خود به عقل کاردان نسپرده ایم صائب تبریزی