صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۳۲: خاکمال دشمن سرکش به تمکین می دهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خاکمال دشمن سرکش به تمکین می دهم در گذار سیل، داد خواب سنگین می دهم گردم آبی درین بستان چو گلبن می خورم از برومندی عوض گلهای رنگین می دهم بوی خود چون گل چرا از بلبلان دارم دریغ؟ من که بی منت سر خود را به گلچین می دهم هرچه از شبها به بیداری سر آید نعمت است من نه از تن پروری تغییر بالین می دهم در بهای بوسه حیرانم چه سازم چون کنم من که بهر حرف تلخی جان شیرین می دهم چون طلا گردید دست افشار، می گردد عزیز اختیار دل به آن دست نگارین می دهم گرچه خود خون می خورم از تنگدستی چون عقیق تشنه جانان را به آب خشک تسکین می دهم پیش اهل دل ز زهد خشک می گویم سخن جلوه در میدان آش اسب چوبین می دهم از زبان یار می گویم به دل پیغامها خاطر خود را به حرف و صوت تسکین می دهم بس که صائب تشنه خون خودم از بیغمی سر چو گل با چهره خندان به گلچین می دهم صائب تبریزی