صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۲۱: گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم ترک سرزین رهگذر بر خویش آسان می کنم سایلان از شرم احسان اب می گردند و من می شوم آب از حیا با هر که احسان می کنم تا چو عیسی دست خود از چرک دنیا شسته ام دست در یک کاسه با خورشید تابان می کنم تنگ ظرفی دستگاه عیش را سازد وسیع هست تا یک قطره می در شیشه طوفان می کنم گر چه خون در پیکرم ز افسردگی پژمرده است پنجه در سر پنجه دریا چو مرجان می کنم هر که از سنگین دلی خون می کند در کاسه ام از دل خونگرم من لعل بدخشان می کنم صائب تبریزی