صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۰۸: جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم من که پر در لامکان بی نیازی می زنم حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم آب در چشم غزال از آه گرم من نماند با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم غیرت همکار بنددست و پای جرات است می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم صائب تبریزی