صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۹۴: خنده بر حال گرانباران دنیا می زنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنده بر حال گرانباران دنیا می زنم از سبکباری چو کف بر قلب دریا می زنم بادبان کشتی من شهپر پروانه است سینه بر دریای آتش بی محابا می زنم تا چو سوزن رشته الفت گسستم از جهان سر برون ازیک گریبان با مسیحا می زنم ذره بیقدرم اما افسر خورشید را گر گذارد بر سر من چرخ، سر وا می زنم چون صدف تا دست بر بالای هم بنهاده ام کاسه در آب گهر درعین دریا می زنم می گشایم عقده های گریه خونین زدل گربه ظاهر خنده خونین چو مینا می زنم دست من گیرای گران تمکین که چون موج سراب سالها شد قطره در دامان صحرا می زنم از پریشان گردی نظاره صائب سوختم بخیه حیرانیی بر چشم بینا می زنم صائب تبریزی