صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۵۰: سوختم تا ره در آن زلف معنبر یافتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سوختم تا ره در آن زلف معنبر یافتم خشک چون سوزن شدم کاین رشته را سر یافتم می توانم از نگاهی ذره را خورشید کرد فیض آن صبح بنا گوشی که من دریافتم زان به گرد خویش چون پرگار می گردم که من از سویدای دل خود کعبه را دریافتم سایه ارباب دولت شمع راه ظلمت است آب حیوان را به اقبال سکندر یافتم چون غبار خاکساران را نسازم توتیا من که در گرد یتیمی آب گوهر یافتم رخنه گفتار بر من زندگی را تلخ داشت تا شدم خاموش خود را تنگ شکر یافتم دامن داغ جنون آسان نمی آید به دست سوختم چون شمع تا از آتش افسر یافتم باغ جنت را که تنگ است آسمان بر جلوه اش سر به زیر بال بردم در ته پر یافتم به که بردارم زلب مهر خموشی شکوه را من که صائب دست بر دامان دلبر یافتم صائب تبریزی