صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۴۷: گر زخود بیرون کسی فریادرسی می داشتم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر زخود بیرون کسی فریادرسی می داشتم می کشیدم ناله از دل تا نفس می داشتم سود من در پله نقصان ز بی سرمایگی است می شدم سیمرغ اگر بال مگس می داشتم صحبت همدرد زندانم را گلستان می کند هم نوایی کاش در کنج قفس می داشتم وحشت ذاتی گوارا کرد عزلت را به من می شدم دیوانه گر الفت به کس می داشتم این زمان شد سینه ام تاریک ورنه پیش ازین صبح را آیینه در پیش نفس می داشتم شد ز قحط آه از مطلب کمندم نارسا کاش دودی در جگر چون خاروخس می داشتم پله دوری ز محمل بود منظور ادب گوش اگر گاهی به آواز جرس می داشتم حرف تلخی از دهان او به من هم می رسید گر زبان شکوه چون اهل هوس می داشتم بیکسیها ناله را بر من گوارا کرده است مهر بر لب می زدم گر دادرس می داشتم پختگی دریای پر شور مرا خاموش کرد کاش جوشی چون شراب نیمرس می داشتم تا دل از ذوق گرفتاری به آزادی رسید شد تمام امید بیمی کز عسس می داشتم از نفسهای پریشان تیره شد آیینه ام صبح می گشتم اگر پاس نفس می داشتم گر نمی گردید در عالم کس من بی کسی از کسان صائب من بیکس چه کس می داشتم صائب تبریزی