صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۳۰: من به آب و نان اگر چون بیغمان می زیستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من به آب و نان اگر چون بیغمان می زیستم بی محبت کافرم گر یک زمان می زیستم زنده از یاد حقم من ورنه در این خاکدان صد کفن پوسانده بودم گر به جان می زیستم مرگ بر من زندگانی راگواراکرده بود دربهاران من به امید خزان می زیستم گر نمی شد پرده چشم جهان بین بیخودی من چسان در وحشت آباد جهان می زیستم حاصلم از زندگی چون شمع اشک وآه بود من درین محفل برای دیگران می زیستم خنده می آمد مرا چون گل بر اوضاع جهان با لب خندان اگر در گلستان می زیستم بر سمندر آتش سوزان بود آب حیات من به دوزخ در بهشت جاودان می زیستم گر ز کاوش خانه خود می رسانیدم به آب چون خضر من هم به عمر جاودان می زیستم ماهی بی آب در خشکی چشان غلطد به خاک دور ازان جان جهان صائب چنان می زیستم صائب تبریزی