صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۲۶: زان لب جان بخش با خط معنبر ساختم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان لب جان بخش با خط معنبر ساختم من به ظلمت ز آب حیوان چون سکندر ساختم در محیط عشق غواصی نمی آمد ز من با کف بی مغز ازان دریای گوهر ساختم بازشد از شش جهت بر روی من هر در که بود تا ازین درهای بی حاصل به یک در ساختم همچنان چون عود خامم در محبت گرچه من سینه را از آه آتشباز مجمر ساختم من که دریا در نمی آمد به چشم همتم عاقبت با قطره آبی چو گوهر ساختم می شمارند اهل درد از بیغمانم گرچه من داغ خود را خوش نمک از شورمحشر ساختم می کشم خجلت زبینایان ز کوته دیدگی تا ترا با آفتاب و مه برابر ساختم حاصلی جز سنگ طفلان در برومندی نبود من به برگ از گلشن ایجاد از بر ساختم آفتاب مغفرت می خواست میدان وسیع دامن خود را به جای دیده من ترساختم شوق من از نامه پردازی به دیدارش فزود چشم خود را حلقه پای کبوتر ساختم هر سر بی مغز درخورد کلاه فقر نیست من زناشایستگی با افسر زر ساختم شیشه خشک است در کامم شراب لعل فام تا به خون دل دهان خویش راترساختم چهره زرین ز چشم زخم صائب ایمن است از زروسیم جهان باروی چون زرساختم صائب تبریزی