صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۹۹: اشک را در پرده های چشم تر پیچیده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اشک را در پرده های چشم تر پیچیده ام ساده لوحی بین که در کاغذ شرر پیچیده ام من نه آن نخلم که ننگ بی بری بارآورم سر ز بیم سنگ طفلان از ثمر پیچیده ام گر چه مور لاغرم اما شکارم فربه است رشته بی جانم اما بر گهر پیچیده ام خود نمایی شیوه من نیست چون طفل سرشک دود آهم در زوایای جگر پیچیده ام نیستم چون کعبه در بند لباس عاریت بید مجنونم که موی خود به سر پیچیده ام چشم آن دارم که دامان مرا پر گل کند پای پرخاری که در دامان تر پیچیده ام گر کشند از سینه ام پیکان نگردم با خبر بس که بر قاصد به تحقیق خبر پیچیده ام از غرور بی نیازی بارها بال هما بر سر من سایه افکنده است و سر پیچیده ام شبنمم صائب ولی از قوت بازوی عشق پنجه خورشید را بر یکدگر پیچیده ام صائب تبریزی