صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۹۶: تا شده است از دوربینی عاقبت بین دیده ام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا شده است از دوربینی عاقبت بین دیده ام در ترازوی قیامت خویش را سنجیده ام منت دست نوازش می کشم از دست رد از قبول خلق از بس بی تمیزی دیده ام کی نظر بندم به صحرا می کند چشم غزال این نوازشها که من از سنگ طفلان دیده ام می کند در پیش پا دیدن نگاهم کوتهی بس که از شرم غدار او نظر دزدیده ام بوده ذوق پاره گردیدن گریبانگیر من جامه ای چون کعبه در سالی اگر پوشیده ام برزمین ناید ز شادی پای من چون گردباد تا خس و خاشاک هستی را بهم پیچیده ام زینهار از کامجویی دست خود کوتاه دار کز گل ناچیده من صد دامن گل چیده ام کرده ام از بهر کاهش خویش را گرد آوری چون مه نو ز التفات مهر اگر بالیده ام مد احسان می شمارم پیچ و تاب ماررا چین ابرویی که من از اهل دولت دیده ام آیه رحمت شمارم سبزه زنگار را از جهان نادیدنی از بس که صائب دیده ام صائب تبریزی