صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۶۳: تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل تا کی به سینه زنم ز آرزوی دل افتد ز طرف کعبه و بتخانه دربدر سر گشته ای که راه نیابد به کوی دل یوسف یکی و نکهت پیراهنش یکی است از هیچ غنچه ای نتوان یافت بوی دل ساحل ز جوش سینه دریاست بی خبر با زاهدان خشک مکن گفتگوی دل فانوس نیست پرده بیداری چراغ باطل ز خواب چشم نگردد وضوی دل دشنام تلخ در قدحش باده می شود در بیخودی بهانه تراش است خوی دل شاید درین غبار بود آن در یتیم فارغ مباش یک نفس از رفت وروی دل بیهوشی من است گرانخواب ورنه من دریا به جای آب فشاندم به روی دل دیوار و در حجاب نگردد فرشته را هرگز نبسته است کسی در به روی دل گر عاشقی ز گرد علایق غمین مباش کان لعل آبدار دهد شستشوی دل هر ذره ای که هست دل از دست داده است بیچاره عاشق از که کند جستجوی دل در هر شکست فتح دگر هست عشق را پرمی شود ز سنگ ملامت سبوی دل تا سینه تو پاک نگردد ز آرزو هرگز خبر نیابی ازان آرزوی دل طفل بهانه جو جگر دایه می خورد بیچاره ان کسی که شود چاره جوی دل میخانه است کاسه سر فیل مست را صائب ز خود شراب برآرد سبوی دل صائب تبریزی