صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۵۵: ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل ز شبنم است سراپای چشم حیران گل ز بیغمی دل ما پاره گردیده است ز هرزه خندی خود می شود پریشان گل نشد که غنچه منقار ما شکفته شود درآن چمن که شود بی نسیم خندان گل فتاده است براین دشت سایه لیلی مزن ز آبله بر خار این بیابان گل درآن چمن که تو برداری آستین زدهن درآستین کند از شرم خنده پنهان گل خیال بستر و بالین کمال بی شرمی است درآن ریاض که باشد ز غنچه خسبان گل ز تاب روی که خونش به جوش آمده است که ریزد از عرق شرم رنگ طوفان گل گره چو گریه خونین شده است دررگ شاخ ز خجلت رخ شبنم فشان جانان گل یکی هزار شد امید اشک ریزان را گذاشت تا سر شبنم به روی دامان گل مپوش چشم چو شبنم درین چمن صائب که چون ستاره صبح است برق جولان گل درآن چمن که گشاید سفینه را صائب شود به زیر پر عندلیب پنهان گل صائب تبریزی