صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۴۹: چراغ ماه خطر دارد از رمیدن دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چراغ ماه خطر دارد از رمیدن دل به ساق عرش فتد لرزه از تپیدن دل طلسم هستی خود هر که نشکند چو حباب نمی رسد به مقام نفس کشیدن دل فغان که نیست درین روزگار بی حاصل غمی که تنگ کند جای برتپیدن دل ز شارع کشش دل قدم برون مگذار که خضر کعبه مقصد بود کشیدن دل خرد به پرده سرای حواس محتاج است به گوش و لب نبود گفتن و شنیدن دل چه فتنه بود نگاه تو درجهان انداخت که جست عالمی از خواب آرمیدن دل بیا که می خلد از انتظار آمدنت چو دشنه ام به جگر شهپر تپیدن دل چو غنچه جامه رنگین به روی هم مگذار که می شود همه اسباب لب گزیدن دل نفس رسید به پایان و در قلمرو خاک نیافتیم فضای نفس کشیدن دل ترا که هست دل آرمیده ای خوش باش که من افتاده ام از چشم آرمیدن دل چسان به بستر آسودگی نهم پهلو مرا که سنگ به پهلو زند تپیدن دل ز شیشه های فلک بانگ الامان خیزد در آن مقام که میدان کشد رمیدن دل به گوش هرکه گران نیست از شراب غرور نوای طبل رحیل است هر تپیدن دل در آن مقام که صائب به نغمه پردازد ز شاخسار فتد بلبل از تپیدن دل صائب تبریزی