صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۴۳: دل شبها مشو از دیده گریان غافل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل شبها مشو از دیده گریان غافل در سیاهی مشو از چشمه حیوان غافل نیست بی خار درین شوره زمین یک کف خاک مشو ای راهرو از چیدن دامان غافل قد خم گشته رسول سفر آخرت است مشو ای گوی سبک مغز ز چوگان غافل نقش درآینه صاف نگردد پنهان چون زمعشوق شود عاشق حیران غافل هست هر صفحه گل نامه ای از عالم غیب در بهاران مشو از سیر گلستان غافل فیض در دامن شب بیشتر از روز بود مشو ایام خط از آینه رویان غافل پرده خواب بود عینک جویای گهر که صدف را نکند بحر زنیسان غافل نکند حسن فراموش نظربازان را که زیعقوب نگردد مه کنعان غافل دوسه روزی به مراد تو اگر گشت فلک مشو از گردش این مهره غلطان غافل چون گشودی به شکر خنده لب از بی مغزی از سر خود مشو ای پسته خندان غافل در غریبی زوطن کامروا می گردد در وطن هرکه نگردد ز غریبان غافل شمع بی رشته محال است کند قامت راست مشو ای دیده وراز پاس ضعیفان غافل کف افسوس شود برگ نشاطش صائب هرکه گردید زبی برگ و نوایان غافل صائب تبریزی