صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۳۸: نمی گردند ارباب بصیرت از خدا غافل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی گردند ارباب بصیرت از خدا غافل محال است این که سوزن گردد از آهن ربا غافل چرا بی بوی پیراهن به کنعان باد مصر آید مشو در هر نفس زنهار از یاد خدا غافل بود باد مراد از ذکر حق دریانوردان را تو از کوتاه بینی نیستی از ناخدا غافل چو آهن پاره پرگار غافل نیست از مرکز شود در وجد چون صاحبدلان از یاد خدا غافل اگر چه روسیاهم گوش برآواز توفیقم که ره گم کرده گم می گردد از بانگ درا غافل چو آبستن که از فرزند خود غافل نمی گردد مشو مشغول هرکاری که باشی از خدا غافل به هر قفلی کلید صبح خیزان راست می آید مشو دلهای شب زنهار از دست دعا غافل به شکر این که هست از دستها دست تو بالاتر مشو تا ممکن است از دستگیری چون عصا غافل درین دریا که باشد هرکفش مشتی پراز گوهر نگشتی چون حباب پوچ از کسب هوا غافل گشایشهاست باد صبح را در آستین پنهان مشو چون غنچه گل زین نسیم آشنا غافل مکافات عمل از هیچ کس رشوت نمی گیرد گرفتم شد به فرض از ظلم ظالم پادشا غافل ندای ارجعی پیچیده در طاس فلک صائب ترا گوش گران دارد ازین صوت و صد غافل صائب تبریزی