صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۹۹: کیست آرد پشت گردون ستمگر را به خاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کیست آرد پشت گردون ستمگر را به خاک می زند این کهنه کشتی گیر یکسر را به خاک غوطه زن دربحر سیل از کدورت پاک شو تابه کی خواهی کشیدن دامن تررا به خاک ؟ روزی ماشد چو موران عشرت روی زمین از قناعت تا بدل کردیم شکر را به خاک خاک راهند این خسیسان، آبرو و آب گهر چند ریزی ای ستمگر آب گوهر را به خاک؟ از پشیمانی زپشت دست خود سازد گزک کوته اندیشی که ریزد درد ساغر را به خاک حسن عالمسوز را پروای آه سرد نیست می کشد این شعله بیباک صرصررا به خاک در تلاش نعمت دنیا عرق ریزی مکن ای بهشتی رو چه ریزی آب کوثر را به خاک؟ می توان تا تشنه ای را چون صدف سیراب کرد نیست ازهمت فشاندن آب گوهر را به خاک سیل از ویرانه با رخسار گرد آلود رفت زود می مالد فلک روی ستمگررا به خاک هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است می نهد چون بوریا پهلوی لاغررا به خاک سعی دارد در زوال آفتاب عمر خود هرکه اندازد درخت سایه گستر را به خاک مور گویا را سلیمان پایتخت ازدست داد می کشند اکنون سبک مغزان سخنور را به خاک با سیه بختی شدم خرسند، تادیدم که چرخ می کشد گیسو کشان خورشید انور را به خاک نقد خود را نسیه کردن صائب ازعقل است دور بهر زر تاچند مالی روی چون زر را به خاک؟ صائب تبریزی