صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۷۷: به هر طوفانی از جا در نیاید لنگر عاشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به هر طوفانی از جا در نیاید لنگر عاشق شمارد داغ، خورشید قیامت را سر عاشق ز داغ بیقراری چون پلنگ از خواب برخیزد ز غفلت شیر اگرپهلو نهد بر بستر عاشق که را زهره است راز عشق را در دل نگه دارد؟ صدف را سینه چاک آرد به ساحل گوهر عاشق به اوج لامکان پرواز کردن از که می آید؟ نگردد گر تپیدنهای دل بال و پر عاشق به داغ تازه ای هر لحظه می سوزد دل گرمم برآتش هست عودی روز و شب در مجمر سر مجنون به زانو می نهد لیلی، نمی داند که کوه طور خاکستر شود زیر سر عاشق مرا چون سوختی بگذار بر گرد سرت گردم که می گردد حصار عافیت خاکستر عاشق فلکها سیر شد از سیرو دور خویشتن صائب همان رقص پریشانی کند خاکستر عاشق صائب تبریزی