صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۳۶: منم به نکهت خشکی ز بوستان قانع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم به نکهت خشکی ز بوستان قانع ز وصل گل به خس و خار آشیان قانع درون خانه شکارش آماده است کسی که گشت به خمیازه چون کمان قانع زبان دراز بود، هرکه همچو تیغ شود به خون ز نعمت الوان این جهان قانع چرا طفیلی زاغ سیاه کاسه شود؟ کسی که همچو هما شد به استخوان قانع به سیم ، دامن یوسف ز دست نتوان داد ازان جهان نتوان شد به این جهان قانع همیشه بر لب بام خطر بود درخواب ز صدر هرکه نگردد به آستان قانع ز آب خضر حیات ابد تمنا کن مشو ز تیغ شهادت به نیم جان قانع شود خزینه اسرار سینه اش صائب کسی که شد به لب خامش ازبیان قانع صائب تبریزی