صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۲۸: هرکه گردید ز عبرت به تماشا قانع
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه گردید ز عبرت به تماشا قانع به کف پوچ شد از گوهر دریا قانع زود عاجز شود از دیدن یوسف، چشمی که به دیدار نگردد چو زلیخا قانع نتوان کرد به دیوار هوس را خرسند طفل از باغ نگردد به تماشا قانع خاک در کاسه چشمی که ز کوته نظری به نظر بازی آهوست زلیلی قانع هر زمان روی سخن در دگری نتوان کرد طوطی ماست به یک آینه سیما قانع با کلام شکرین شکوه مکن ازتلخی کز شکر شد به سخن طوطی گویاقانع هر سحر سرزند ازمشرق دیگر خورشید چون به یک سینه شود داغ تو تنها قانع؟ هرکه با وسعت مشرب طرف زهد گرفت به کف خاک شداز دامن صحرا قانع جای رحم است برآن فاخته کوته بین که به یک سرو شد از عالم بالاقانع بی نیاز ازدر ابنای زمان شد صائب شد فقیری که به دریوزه دلها قانع صائب تبریزی