صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۱۷: زلف تو نرم شانه شد از گوشمال خط
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف تو نرم شانه شد از گوشمال خط هر مویی ازتو شد شب عید از هلال خط گردد دعا به دامن شب بیش مستجاب نومید نیستیم ز حسن مآل خط دریای رحمتی است که موجش زعنبرست روی عرق فشان تو در زیر بال خط سودای زلف،حلقه بیرون در شود در هر دلی که ریشه دواند خیال خط قدر گهر ز گرد یتیمی شود زیاد در دل مده غبار ره از خاکمال خط ناقص ز پیچ و تاب شود گر چه رشته ها گردد ز پیچ و تاب یکی صد کمال خط شکر نزول آیه رحمت شکفتگی است پنهان مساز روی خود از انفعال خط از پیچ و تاب حلقه کند نام آفتاب اصلاح دست اگر نزند بر جمال خط از آب تیغ سبزه خط می شود بلند سعی از تراش چند کنی در زوال خط؟ گر از بهار سبز شود تخم سوخته آید برون ستاره خال از وبال خط مار از هجوم مور دل از گنج بر گرفت زلف تو کرد ترک جمال از جلال خط آوازه اش اگر چه جهانگیر گشته بود گلبانگ خوبی تو فزود از بلال خط هرچند بود زلف تو پردلی علم پس خم زد از غبار سپاه جلال خط نعلش در آتش است ز هر حلقه ای جدا نازش مکن به حسن سریع الزوال خط شد ملک حسن از ستم بی حساب تو زیر و زبر ز لشکر بی اعتدال خط صائب شد از دمیدن او سبز حرف من چون آب چشم خویش نسازم حلال خط؟ صائب تبریزی