صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۵۹: هر چند خط باطلم از تار وپود خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر چند خط باطلم از تار وپود خویش خجلت کشم چو موج سراب ازنمود خویش چون ابر غوطه درعرق شرم می زنم بندم لب هزار صدف گربه جود خویش تیغ دم دم شود چوبرون آیی ازغلاف هردم که صوف عشق کنی ازوجود خویش شد اشک ابر گوهر شهوار درصدف ازپاک گوهران مکن امساک جود خویش ابر زکام، پرده مغز جهان شده است در آتش افکنیم چه بیهوده عود خویش؟ از فیض بوی سوختگی خلق غافلند درسینه همچو لاله گره ساز دود خویش چون هرچه وقف گشت بزودی شود خراب کردیم وقف عشق تو ملک وجود خویش خاک سیه به کاسه چشم غزاله کرد ای سنگدل بناز به چشم کبود خویش هرچند تاجریم فرومایه نیستیم تابرزیان خلق گزینیم سود خویش من کیستم که سجده برآن آستان کنم ؟ درخاک میکنم ز خجالت سجود خویش جای ترحم است برآتش نشسته را صائب چه انتقام کشم از حسود خویش ؟ صائب تبریزی