صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۳۳: مکن به لهو و لعب صرف نوجوانی خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن به لهو و لعب صرف نوجوانی خویش به خاک شوره مریز آب زندگانی خویش هوای نفس ز دست اختیار برده مرا خجل چو موج سرابم ز خوش عنانی خویش نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران نفس چو راست کنم می برم گرانی خویش همان ز چشم حسودان مرانمکدان است اگر خورم جگر خود زبی دهانی خویش درین جهان دل بی غم نمی شود پیدا اگر برون دهم از دل غم نهانی خویش فغان که نیست بغیر از دریغ و افسوسی به دست آنچه مرا مانده از جوانی خویش خجالت است نصیبم ز تنگدستیها چو میهمان طفیلی زمیزبانی خویش به تار خود نبود هیچ عنکبوتی را علاقه ای که تو داری به زندگانی خویش دلم همیشه دو نیم است چون قلم صائب ز بس که منفعلم از سیه زبانی خویش صائب تبریزی