صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۳۰: مکن خراش دل سنگ نیز پیشه خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن خراش دل سنگ نیز پیشه خویش که کشته می شوی آخر به زخم تیشه خویش زشرم صورت شیرین مرا میسر نیست ز دور بوسه زدن بر دهان تیشه خویش مرا به دار فنای زمانه چون حلاج بجز رسن نبود بهره ای ز پیشه خویش که غیر سبزه خط تو ای بهار امید رسانده است در آتش به آب، ریشه خویش ؟ به لطف شیشه گر، امید من درست بود ازان دریغ ندارم زسنگ شیشه خویش دوام خنده شادی چو غنچه یک دهن است خوشم به تنگدلی با غم همیشه خویش چو پیش صرصر مرگ است کوه و کاه یکی به سنگ خاره چه محکم کنیم ریشه خویش ؟ نمی رسد به غزالان فربه آسیبی اگر ز پهلوی لاغر کنند بیشه خویش شدم به خوردن دل قانع از جهان صائب چو شیر پا نگذارم برون ز بیشه خویش صائب تبریزی