صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۲۷: ز دل برون نرود چشم آشنا رویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز دل برون نرود چشم آشنا رویش سری به دامن مجنون نهاده آهویش فکند از سر گردنکشان عالم خاک کلاه عقل، تماشای طاق ابرویش ز خواب حیرت، آیینه راکند بیدار اگر چنین شود ازمی عرق فشان رویش ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم که دست شانه نگارین برآمد ازمویش ز خواب مرگ چو گل تازه روی برخیزند اگر به خاک شهیدان گذر کند بویش که دیده نافه ز آهو دونده ترباشد؟ که دیده زلف که باشد رساتر از بویش ؟ که آب می دهد از روی آتشینش چشم ؟ اگر عرق نکند پرده داری رویش ز بار دل کند آزاد سرو راصائب در آن چمن که کند جلوه قد دلجویش صائب تبریزی