صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۰۲۱: الف قدی که منم سینه چاک بالایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
الف قدی که منم سینه چاک بالایش سپهر سبزه خوابیده ای است درپایش ز سایه سرو و صنوبر الف کشد برخاک به هر چمن که کند جلوه قد رعنایش دل نظارگیان را ز جلوه آب کند ازان همیشه بود تازه سرو بالایش چو مغزپسته نهان در شکر شود طوطی به گفتگو چو درآید لب شکر خایش نظر به کنج دهانش که می تواندکرد؟ که خون بوسه زند جوش می زسیمایش ز گرد خانه خرابان جهان سیاه شود به هر طرف که فتد چشم باده پیمایش شود ز حیرت سرشار، پای خواب آلود فتد به چشم غزالی که چشم گیرایش به عرض حال دهن وانمی توانم کرد که گیرد ازلب من حرف ،چشم گویایش غزاله ای که مرا کرده است صحرایی سیاه خیمه لیلی است داغ سودایش مدام دور زند جام عاشقی صائب که باشد ازدل پر خون خویش صهبایش صائب تبریزی