صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۸۹: درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش ماپریشان سفران قافله سیلابیم چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟ روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین شرمگینی که فکنده است سراینجا در پیش سبک از یاد گرانان جهان می گردد کوه قافی که مرا هست چو عنقا درپیش حسن غافل نتواند ز دل روشن شد دارد آیینه شب و روز خود آرا در پیش ساحلی نیست به از شستن دست ازجانش آن که سیلاب زپی دارد و دریا درپیش قلم مشق جنون بود مرا هر سر موی بود روزی که مرا صفحه صحرا در پیش هر نهالی که درین باغ کند قامت راست سرخطی دارد ازان قامت رعنا در پیش پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد بجز از نامه خود، دیده بینا در پیش همه دانند که مطلب زدعا آمین است اگر افتاد ز خط زلف چلیپا در پیش به سخن دل ندهند آینه رویان جهان زنگ اینجا بود ازطوطی گویا درپیش از گل آتش به ته پا بود آن را که بود همچو شبنم سفر عالم بالا در پیش صائب امروز محال است نفس راست کند عاقلی را که بود محنت فردا در پیش صائب تبریزی