صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۷۴: شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش قیمتی گشت ازین گردیتیمی گهرش پسته می گشت نهان در دل شکر دایم چون نهان شد به خط سبز لب چون شکرش؟ زلف وقت است که به چهره او خال شود بس که پیچد به خود از غیرت موی کمرش گر چنین نشو و نما می کند آن تازه نهال سرو چون سبزه خوابیده شودپی سپرش حاصلی نیست ازان نخل برومند مرا تا نصیب لب و دندان که باشد ثمرش بلبلی راکه به بی برگ و نوایی آموخت برگ گل ناخن الماس بود بر جگرش نتوان بست به زنجیر خود آرایان را نعل طاوس درآتش بود ازبال وپرش عشق کرده است مرا برسر خوانی مهمان که زجان سیر شدن هست کمین ما حضرش گر به گوهر رسد سنگ شکستی سهل است وای برآن که شکستی رسد از هم گهرش صائب از بوسه آن لب، دهنی شیرین کن تانگشته است نهان در پر طوطی شکرش صائب تبریزی