صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۶۷: کجا چشم ترمن زهره دارد بنگرد سویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجا چشم ترمن زهره دارد بنگرد سویش؟ که می ساید به ابر از بس بلندی تیغ ابرویش ز خواب ناز،کاردولت بیدار می آید مشو زنهار غافل از فریب چشم جادویش نگردد دزد را تاریکی شب مانع دزدی همان دل می برد درپرده خط خال هندویش یکی ازسینه چاکان می شمارد صبح محشر را جهانسوزی که من چشم ترحم دارم ازخویش چه گل چیند ازان رخسار چشم شرمناک من؟ که با آن خیرگی خورشید لرزد برسر کویش نظر بازی که دارد درنظر آن سرو قامت را سراسر می رود آب خضر پیوسته درجویش اگر از حیرت دیدار، عاشق از زبان افتد زهر مژگان زبانی می دهد چشم سخنگویش به فکر پیچ و تاب عاشقان آن روز می افتد که ظاهر گردد از خط جوهر آیینه رویش سر زلف پریشانی دماغ من کجا دارد؟ که در مغز نسیم مصر زندانی بودبویش کجا مایل به قلب ناروای ما شود صائب خریداری که سر می پیچد از یوسف ترازویش صائب تبریزی