صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۶۰: به عاشق صید عاشق میکند قد دلارایش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به عاشق صید عاشق میکند قد دلارایش ز طوق قمریان فتراک دارد سرو بالایش ز مستی گرچه نتواند گرفتن چشم او خودرا ندارد در گرفتن کوتهی مژگان گیرایش گلستان کاسه دریوزه سازد لاله و گل را زتاب می چو گردد شبنم افشان روی زیبایش عجب دارم به فکر ما خمارآلودگان افتد پریرویی که از لبهای میگون است صهبایش نگه دارد خدا از چشم بدآن آتشین رو را که گل درغنچه می گردد گلاب ازشرم سیمایش برآرد گو در میخانه ها رامحتسب باگل که بی می عالمی رامست دارد چشم شهلایش دهان صورت دیوار راتنگ شکر سازد درآن محفل که آید در سخن لعل شکر خایش ز اقبال جنون خورشید رویی در نظر دارم که مغز صبح رادارد پریشان جوش سودایش اگر مرد ملامت نیستی از عشق دوری کن که کوه قاف یک سنگ است ازدامان صحرایش به ناخن ازرگ الماس جوی خون روان سازد سبکدستی که ذوق کار باشد کارفرمایش سپند روی او می گشت صائب خرده جانها اگر بی پرده می گردید حسن عالم آرایش صائب تبریزی