صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۴۰: به خط است این نمایان گشته از طرف بناگوشش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به خط است این نمایان گشته از طرف بناگوشش که شد گرد یتیمی سایه افکن درگوشش ز طبل باز گشت حشر هوشش برنمی گردد می آشامی که سازد گردش چشم تو مدهوشش در آن محفل که شمع آن روی حیرت آفرین باشد سپند از جای خود برخاستن گردد فراموشش بهر کس بگذری چون شمع با آن قامت رعنا نمی آید به هم تا حشر چون محراب آغوشش کدامین قلب را از جلوه مستانه برهم زد؟ که کاکل می کشد دست نوازش باز بردوشش به حرف عاشق سرگشته از تمکین نپردازد مگر قلاب خط این پنبه بیرون آرد از گوشش کسی کز جلوه مستانه اوبی خبر گردد به دیوان قیامت آورند از خاک بادوشش صباحت بیش ازین در مشرق امکان نمی باشد که از آب گهر شد بی صفا شیرین بناگوشش عیار گفتگوی او نمی دانم ،همین دانم که در فریاد آرد بوسه را لبهای خاموشش به تمکین خرد بی تابی عاشق نمی سازد من و آن می که خم را پایکوبان می کند جوشش ز وصل آن دهن بردار صائب کام پیش از خط که پی گم می کند در دور خط سرچشمه نوشش صائب تبریزی