صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۲۱: از غبار خط رخ آن ماه می بالد به خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از غبار خط رخ آن ماه می بالد به خویش آنچنان کز گرد لشکر شاه می بالد به خویش تامبدل شد به خط زلفش دلم آسوده شد راهرو از منزل کوتاه می بالد به خویش پشت آن لب زودتر گردید سبز از عارضش برلب جو سبزه خاطر خواه می بالد به خویش آنچنان کز طوق قمری سرو رعنا می شود هرقدر دل تنگ گردد آه می بالد به خویش نیل چشم زخم، خوبی را دعای جوشن است ازسیه بختی دل آگاه می بالد به خویش تشنگی گردد ز احسان تهی چشمان زیاد وای برکشتی کزآب چاه می بالد به خویش زود می آید بسر دوران آن کوتاه بین کز فروغ عاریت چون ماه می بالد به خویش فربه از مدح سبک مغزان نفس خسیس این ستور خوش علف ازکاه می بالد به خویش زود می گردد ز حال خویش حسن عاریت ماه ازان، گه می گدازد گاه می بالد به خویش دربلندی گرچه می بیند زوال آفتاب همچنان نادان زعزو جاه می بالد به خویش اهل همت کاسه محتاج را خواهد تهی مهر تابان از گداز ماه می بالد به خویش ناخن دخل است صائب باعث جوش سخن آنچنان کز کاوش آب چاه می بالد به خویش صائب تبریزی