صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۹۱۵: نیست رزقم تیر تخشی چون کمان ازتیر خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست رزقم تیر تخشی چون کمان ازتیر خویش قسمتم خمیازه خشکی است از نخجیر خویش گرچه صید لاغر من لایق فتراک نیست می توان کردن به سوزن امتحان شمشیر خویش تا توان چون خضر شد معمار دیوار یتیم ازمروت نیست کردن سعی درتعمیر خویش جاهل از کفران کند زرق حلال خود حرام طفل از پستان گزیدن می کند خون شیر خویش یکقلم گردید پای آهوان خلخال دار بس که پاشیدم به صحرا دانه زنجیر خویش چون گهر بر من کسی را دل درین دریا نسوخت کردم از گرد یتیمی عاقبت تعمیر خویش زنگ بست از مهر خاموشی مراتیغ زبان چند در زیر سپر پنهان کنم شمشیر خویش؟ آن ستمگر را پشیمان از دل آزادی نکرد زیر بار منتم از آه بی تأثیر خویش نیست در ظاهر مراصائب اگر نقدی به دست زیر بار منتم ازآه بی تأثیر خویش صائب تبریزی