صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۹۹: گه درون خرقه گاهی درکفن می جویمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گه درون خرقه گاهی درکفن می جویمش او درون جان و من درپیرهن می جویمش او درون خلوت اندیشه گرم صحبت است من چراغ دل به کف در انجمن می جویمش آن پرپر و همچو حسن خود غریب افتاده است من سفر ناکرده در خاک وطن می جویمش نو گلی کز پرده دل برون ننهاده است با چراغ شبنم ازصحن چمن می جویمش خاتم اقبال در دست سلیمان دل است از پریشان خاطری من ز اهرمن می جویمش لامکان تنگ است بر جولان آن مشکین غزال شوخ چشمی بین که درناف ختن می جویمش گر چه می دانم به گل خورشید رانتوان نهفت همچنان در مشت خاک خویشتن می جویمش چرخ با صد دیده بینا نشان او نیافت من به چشم بسته دربیت الحزن می جویمش می پرد در آرزوی دیدنش چشم سهیل آن عقیقی راکه من اندر یمن می جویمش با سیه روزان سری دارد مه شبگرد او می شوم باریک،در زلف سخن می جویمش لاله رخساری که جنت تشنه دیدار اوست درحریم غنچه گل پیرهن می جویمش این جواب آن غزل صائب که وقتی گفته اند سخت نایاب است آن گوهر که من می جویمش صائب تبریزی