صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۸۸۳: دیده ما گرز خون رنگین نباشد گومباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیده ما گرز خون رنگین نباشد گومباش حلقه بیرون در زرین نباشد گو مباش نیل چشم زخم باشد باده را جام سفال اهل دل را جامه (گر) رنگین نباشد گو مباش می شود از وسعت مشرب گوارا تلخ و شور نقل میخواران اگرشیرین نباشد گو مباش چون بنای زندگی نقش بر آبی بیش نیست ساحت منزل اگر سنگین نباشد گو مباش لذت ادراک معنی دلگشای ما بس است رزق ما گر از سخن تحسین نباشد گو مباش روی آتشناک را پیرایه ای در کار نیست شمع را فانوس اگر رنگین نباشد گومباش خواب سنگین می کند هموار خشت و خاک را گر ز مخمل بستر و بالین نباشد گو مباش نیست از قحط سخن سنجان سخنور راملال گردرین بستانسراگلچین نباشد گومباش دیده آلودگان شایسته دیدار نیست خلق را گر دیده حق بین نباشد گو مباش می کند منقار طوطی راسخن تنگ شکر عیش ما صائب اگر شیرین نباشد گومباش صائب تبریزی